تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حمایت از بیماران چشمی آرپی و آدرس lpsk1348.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 82
بازدید ماه : 1209
بازدید کل : 166545
تعداد مطالب : 2020
تعداد نظرات : 4019
تعداد آنلاین : 2
سلام بر دوستان خیلی خسته ام. چند وقته خوابم خیلی کم شده و شدیدا خسته ام اما می دونی چیه؟ وقتی اومدم و نظرات رو دیدم خیلی شارژ شدم. نتونستم هیچی ننویسم. پس هر جور شده بخش بعدی روش های راهنمایی رو براتون بزارم . اگر غلط های املایی یا هر مشکل دیگه ای توش هست منو ببخشید. وقتم خیلی کمه. پس بریم سراغ چیزی که همین صبح داشتم بهش فکر می کردم. یک نکته کوچیک اما مهم....
به نام ياري دهنده دلها خوب دوستان در اين مجموعه از پست ها قصد دارم نكاتي رو كه شما دوستان بايد در برخورد با افراد كم بينا و نابينا خصوصا در هنگام راهنمايي اونها بهشون توجه داشته باشيد بيان كنم اين نكات در نتيجه تجربه اين چندسال رفت و آمد خودم و ساير دوستانم تهيه شده است ، هر چند اين نكات خيلي كوچك هستند اما توجه يا عدم توجه به اونها مي تونه نقش مهمي در خوب يا بد شدن شرايط من و دوستانم در جامعه داشته باشه.... نكته اول و بسيار مهم اينه كه شما نبايد تصور كنيد كه مشكل بينايي لزوما بايد به ظاهر چشم بستگي داشته باشد. بلكه بسياري از مشكلات بينايي خصوصا در رابطه با افراد كم بينا به بخش هاي داخلي و يا اعصاب چشم بر مي گردد. اينجا بايد به يك مسئله اشاره كنم و اون تعريف كم بينايي است. از نقطه نظر پزشكي افراد داراي نقيصه بينايي (Visually impaired) به سه دسته نابيناي مطلق ، نابيناي علمي و كم بينا تقسيم مي شوند. ۱. نابيناي مطلق : به كسي گفته مي شود كه حتي قادر به درك نور نيز نمي باشد. ۲. نابيناي علمي : ۳. كم بينا : كه البته اگر معيارمان اين دسته بندي باشد ، فردي نابينا محسوب مي شود كه البته در سطح جامعه تا حدي قادر به ديدن مي باشد، كم بينا خوانده مي شود يكي از مشكلاتي كه بسياري از دوستانم در برخي موقعيت ها به طور مثال در دانشگاه با آن مواجه بودند اين است كه برخي دوستان براي قراردادن يك فرد در دسته افراد كم بينا يا نابينا به دنبال مشخصه خاصي در ظاهر وي مي گردند و خصوصا در رابطه با افراد كم بينا چون معمولا چنين مشخصه اي را نمي يابند گاه برخوردهاي اشتباهي با آنها دارند. از طرفي بايد به اين نكته توجه داشته باشيم ، ديد افراد كم بينا تا حد زيادي به شرايط گوناگون بستگي دارد. شرايطي از قبيل ميزان و زاويه تابش نور ، اندازه ، رنگ و نوع قرار گيري اجسام نسبت به شخص، خستگي جشم و مانند اينها مي توانند در ميزان ديد فرد كم بينا تاثير بسياري داشته باشند. نوي اين پست خيلي هواي بچه هاي كم بينا رو داشتم .... حالا اين دفعه رو عيب نداره ديگه انشاءا... در پست هاي بعد جبران مي كنم فعلا تا بعد .... خدايا ترا شكر ....محسن
جقدر خوب است وقتي ببيني اين همه دوست خوب داري كه حرف رو مي فهمن و باهات همقدم مي شن خدايا! من ديگه تنها نيستم. حالادوستاني داريم كه سپيدي رو درك مي كنند. خدايا ترا شكر!!! ترا به اندازه عظمت وجود اين دوستان خوب شكر... امرور اولين پست مربوط به روشهاي راهنماي رو مي گذارم و با اميد به خدا و دلگرم به همياري رفقاي خوبم براي ساختن جامعه اي آگاه تر قدم بر مي دارم... خدايا كمكمون كن.... نور را تاريكي معنا مي بخشد... مجموعه مهندسي مكانيك (Mechanic Engineering Pack) نور را تاريكي معنا مي بخشد چنان كه صدا را سكوت چشمانم به ديدن تو آنچنان كه مي تواني باشي عادت دارند چه زيباست اولين اشعات صبح اگر به شوق ديدار دوباره خورشيد تمام شب انتظار را مشق كرده باشيم و پرواز پروانه زيباست اگر به روح رنگ ايمان بياوريم. *** يادم هست كه خورشيد نقاشي هاي كودكي ام مستطيل شكل بود چه فرق مي كند؟ خورشيد هاي مستطيلي من گرم تر بودند معيار گرماي خورشيد احساس ماست *** سر انگشتانم عبور مداوم حيات را در اطراف حس مي كند نور، رنگ ، پروانه ، لانه زنبور همه هستند و مهم نيست كه قرمزي گل سرخ از چه تركيبي تشكيل شده ، گل سرخ از خون دل عاشق است كه رنگ مي گيرد. *** براي فهميدن رود بايد كفش هايت را بكني بدوي تا ته دشت …. بروي تا سر كوه …. *** براي رسيدن به نور بايد از تاريكي بگذري قدم هايت ، قدم هايت بايد محكم باشند و يادت باشد شمع اميد هميشه براي روشن كردن بقيه شمع ها باقي است + نوشته شده محسن------- روش صحيح راهنمايي يك فرد كم بينا يا نابينا Vector Object امروز ظهروقتي جلوي دانشگاه وقتي از اتوبوس پياده شدم طبق معمول هميشه به خاطر شلوغي خيابون نتونستم تنهايي پا جلو بزارم (حقيقتش رو بگم جراتش رو نداشتم) بعد از چند لحظه انتظار صداي يك دوست رو شنيدم كه گفت : مي خواهيد از خيابون رد بشيد؟ صورتم رو به سمتش برگردوندم و گفتم : بله كنارم ايستاد گقت : با من بياييد.. دستم رو ازش خواستم تا ان رو توي دستش بگيره بعد باهم پا توي خيابون گذاشتيم اين دوست عزيز با حسن نيت به من كمك كرد اما يك نكته وجود داشت، او كمي تند راه مي رفت و اين باعث مي شد من نتونم به راحتي دنبالش حركت كنم البته خوب به هر حال هر جور بود به اون سمت رسيديم و من تازه داشتم خودم رو براي تشكر كردن از اين دوست آماده مي كردم كه ... واي خداي من ، تمام كفش و پاچه شلوارم پر از گل شد ، آخه اين دوست خوب يادش رفت به من درباره جوبي كه جلوي پامون بود چيزي بگه.... البته من از اين دوست عزيز به خاطر لطفش تشكر كردم و او هم رفت ولي اين اتفاق من رو به فكر فرو برد مطمئنم كه اون دوست جز محبت و همراهي هيچ هدفي نداشت ، يعني اصلا چه هدفي مي تونست داشته باشه ... اما مسئله مهم اينه كه توي جامعه ما دوستان نسبت به روش هاي صحيح راهنمايي كم بينايان و نابينايان اطلاعات كمي دارند و اين اصلا تقصير انها نيست پس فكر كردم شايد يك راه خوب اين باشه كه ما اينجا و توي اين وبلاگ درباره اين روشها حرف بزنيم من ازاين به بعد سعي مي كنم اين مطالب رو دربخش هاي مختلف براي اطلاعات دوستان روي وبلاگ بذارم و از دوستان هم خواهش مي كنم هر نظر و يا نكته خاصي دارند بيان كنند . تا بعد..... نوشته شده محسن
دوباره سلام حالم بهتر شد از عصر تا خالا خيلي فكر كردم. به اين سالها ، به اتفاقاتي كه افتاده..... به گذشته و شرايط خودم گذشته و حال.... به اينكه با همه مشكلات امروز و سختي ها من براي رسيدن به اين روزها خيلي تلاش كردم ..... امروز شايد شرايط با دنياي ايده آل من خيلي فرق دارداما كي مي تونه ادعا كنه كه توي دنياي ايده آْلش زندگي مي كنه امروز لابه لاي فكرهام ياد آرزوهاي كودكيم افتادم... يادمه كه از همون موقع من از آدمهاي هميشه در حال جنب و جوش و حركت خوشم مي اومد. علاوه بر مشكل بينايي روحيه گوشه گير خودم هم باعث شد كه تا همين چند سال پيش من آدم تنهايي باشم. آدمي كه بر خلاف خيلي از همسن و سالانم براي رفت و آمد به كمك اطرافيان وابسته بود . ترس، عدم اعتماد به نفس و افسردگي بسيار سريعتر از بيماري چشمم در من رشد مي كردند اما از چهار سال پيش همه چيز تغيير كرد.... مي تونم بگم آشنايي من باآرپی يك نقطه عطف در زندگي ام بود . كه علاوه بر استقلال در رفت و آمد ، روحيه اعتماد به نفس و اميد رو هم در من تقويت كرد. البته تا آماده كردن شرايط خودم و محيط اطرافم آماده و طول كشيد اما امروز، گرچه هنوز تا تحقق آرزوهام راه زيادي دارم و گرچه مشكلات و موانع بسياري در اين راه انتظارم رو مي كشند من اميدوار و محكم به پيش مي رم و احساس مي كنم روزي مي رسه كه با خودم فكر كنم چقدر شرايط نسبت به امروز بهتر شده دوستان نظر شما چيه؟ بي صبرانه دلم مي خواد نظر شما رو هم در اين رابطه بدونم تا بعد .....محسن
سلام به دوستان خوب امروز دوباره به وبلاگ مادر سپيد سر زدم. لينكش در بخش پيوند ها وجود داره و بهتون توصيه مي كنم حتما به اين وبلاگ سر بزنيد. از يكسال پيش كه اين وبلاگ رو مي بينم و مطالبش رو مي خونم همش با خودم فكر مي كنم كاش همه پدر، مادر هاي بچه هاي كم بينا و نابيناي ما اينقدر به فكر آينده بچه هاشون بودند. من تمام عمر تحصيلم با حجم بزرگي از خاطرات تلخ بودن در مدارس عادي پر شده . از تنهايي ها و همراهي نكردن هاي مسئولين و از برخوردهاي گاه وحشتناكي كه حتي از جانب معلمها صورت مي گرفت. اما از چند سال پيش كه ارتباطم با بچه هاي كم بينا و نابينا بيشتر شد ، چيزهايي از مدارس استثنايي ديدم كه حالا از اينكه آن زمان آنهمه درد و رنج را تحمل كردم اما به اين مدارس نرفتم خوشحالم. آنچه به نظر من مي رسه اين است كه در اين مدارس به واقع هيچ تلاشي براي تطبيق و آموزش حضور بچه ها در جامعه انجام نمي شود. اموزش استفاده از عصاي سفيد ؛ آشنا كردن جامعه با فرهنگ عصاي سفيد و .... خيلي چيزهاي ديگه كه بايد باشه و نيست. حود من همين الان دوستاني دارم كه به خاطر برخوردهاي غلط موجود در مدرسه از درس كناره گرفتند.البته اوضاع در مركز آموزش بهزيستي هم بسيار بدتر از مدارس است . يكي از دلايل اصلي كه من اين وبلاگ را درست كردم هم همين است كه گمان مي كنم خودمان بايد به فكر تغيير اين اوضاع باشيم. توي اين چند سال كه رفت و آمد مي كنم؛ فهميدم برخوردهاي غلط جامعه ما اصولا ضغف اطلاعاتي اونها ريشه مي گيره و وقتي به اونها اطلاعات مي دي، برخوردهاي خيلي خوبي ازشون مي بينيم. مشكل اصلي درباره اونهايي است كه ادعا مي كنند درباره شرايط ما خيلي مي دانند و رفتارهاي زشت و ناپسند اين آدمها كه خيلي وقتها در موقعيت هاي مهمي هم قرار دارند .....!؟ واقعا نمي دونم چي مي شه گفت!؟ ولي من ، يعني ما تلاش مي كنيم. مادر سپيد عزيز توي نظرات وبلاگ هم نوشتم اگر لازم باشه من جزء اون كساني هستم كه از شما دفاع مي كنم. اين اوضاع بد و مسخره بايد تغيير كند . اگر حسن به سن من برسد و هنوز فصه هاي امروز من را داشته باشد ، من هيچ فايده اي از عمرم نگرفته ام. اميدوارم دوستان ديگر هم اين مطالب را بخوانند و براي كمك و حمايت به ما بپيوندند . باور كنيد اگر بخواهيم مي توانيم.بسياري از معملمان ما نيازمند اطلاعات هستندو باور كنيد دادن اين اطلاعات ايجاد اين فرهتگ كار غير ممكني است فقط كافي است جمع بخواهند. گروه كوچك ما در همين يكسال با مشكلات فراواني كه داشته توانسته است اين عمل را در چند دانشگاه و چند مجيط ديگر اجرا كند. مطالبم كمي بهم ريخته است ، مي دانم. ذهنم خيلي مغشوش است . سعي مي كنم در پست هاي بعدي اين مطلب را رعايت كنم. راستی وقتي به اين مسائل فكر مي كنم خونم به جوش مي آيد. حالا بهتره برم تا شايد كمي آروم بشم . دوستان لطفا نظر بديد. محسن
نظرات شما عزیزان: